تفاوت بنیادین !!
اگر مصلحت اندیشی و عمل گرائی هاشمی را با رویکرد ایدئولوژیک و تکلیف محور مقام معظم رهبری مقایسه نماییم ، نتایج معناداری به دست خواهد آمد که در فهم تفاوت بنیادین این دو نگرش مؤثر خواهد بود .
رهبر انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان رهبری می فرمایند :
بعضی ها در فضای فتنه ، این جمله « کن فی الفتنه کابن اللبون لاظهر فیرکب ولاضرع فیحلب »را بد می فهمند و خیال می کنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد ، بکش کنار ! اصلا در این جمله این نیست که «بکش کنار ». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه گر نتواند از تو استفاده کند ؛ از هیچ راه .« لاظهر فیرکب و لاضرع فیحلب »نه بتواند سوار بشود ، نه بتواند تو را بدوشد .مراقب باید بود ...
این کنار کشیدن ، خودش همان ضرعی است که یحلب ؛ همان ظهری است که یرکب !ً گاهی سکوت کردن ، کنار کشیدن ، حرف نزدن ، خودش کمک به فتنه است . در فتنه همه بایستی روشنگری کنند ؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند.
بیانات معظم له در دیدار با اعضای مجلس خبرگان مورخه 2/7/1388
همچنین در دیدار دانشجویان و جوانان قم اظهار می دارند :
گاهی بصیرت هم وجود دارد ، اما درعین حال خطا واشتباه ادامه پیدا می کند که گفتیم بصیرت شرط کافی برای موفقیت نیست ، شرط لازم است . در اینجا عواملی وجود دارد ؛ یکی اش مسئله نبود عزم و اراده است . بعضی ها حقائقی را می دانند ، اما برای اقدام تصمیم نمی گیرند ؛ برای اظهار تصمیم نمی گیرند ؛ برای ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمی گیرند . البته این تصمیم نگرفتن هم عللی دارد :
گاهی عافیت طلبی است ، گاهی تنزه طلبی است ، گاهی هوای نفس است ، گاهی شهوات است ، گاهی ملاحظه منافع شخصی خود است ،گاهی لجاجت است .یک حرفی را زده است ، می خواهد پای حرف بایستد ، به خاطر اینکه ننگش می کند از حرف خودش برگردد...
این به خاطر همین عوامل است ؛ هواهای نفسانی ، شهوات نفسانی ،غرق شدن در مطالبات مادی . عامل اصلی اینها غفلت از ذکر پروردگار ، غفلت از وظیفه ، غفلت از مرگ ، غفلت از قیامت است ؛ اینها موجب می شود که به کلی صدوهشتاد درجه جهت گیری شان عوض شود .
بیانات معظم له در دیدار با دانشجویان و جوانان قم 4/8/1389
رفتارهای هاشمی در آئینه حوادث تلخ فتنه 88!!
چرا آقای هاشمی با تمام توان به پشتیبانی از جریانی برخاست که سوق دادن نظام سیاسی ایران به سمت سکولاریزاسیون و گسست از اندیشه های امام را راهبرد رسمی خود می پنداشت ؟
چرا آقای هاشمی علی رغم تأکیدات فراوان مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم روشنگری خواص در شرائط فتنه گون ، موضع گیری صریح آنها و مرزبندی شان با گروه های ضدانقلاب ، در کمال ناباوری سکوت اختیار کرد وچشم خود را بر همه آشوبگری ها ، فتنه انگیزی ها ، حرمت شکنی ها و هتاکی ها فرو بست ؟
چرا آقای هاشمی به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان مبارز مکتب خمینی ، این میزان زاویه گرفتن اصلاح طلبان از آرمان های امام راحل را برتافت و در برابر شعارهای جریا نفاق هیچ واکنشی از خود نشان نداد ؟
چرا آقای هاشمی پس از آشکار شدن نیّات پنهان جنبش سبز که رسما مورد حمایت سران آمریکا ، اسرائیل و انگلیس قرار داشت ، باز هم حاضر به مرزبندی شفاف با این فرقه ساختارشکن نشد ؟
چرا آقای هاشمی به گونه ای عمل می کرد که طراحان فتنه او را مهره پشتیبان خود در درون حاکمیت برای اجرای سیاست چانه زنی از بالا می دانستند ؟
چرا آقای هاشمی در جریان فتنه 88 تبدیل به شخصیتی شده بود که مخالفان نظام سعی داشتند او را رویاروی رهبری قرار دهند تا جائی که صفوف نماز جمعه اش جولانگاه سیاسیونی معاند ولایت فقیه و جماعتی بی دین گردید ؟
چرا آقای هاشمی از حمایت فرزندانش و توجیه رفتار آنان که آتش افروزی شان در ناآرامی پس از انتخابات برکسی پوشیده نبود ، دست برنداشت ؟
و ...
وظیفه انقلابی !!
به نظر می رسد هاشمی رفسنجانی در مواجهه با رخدادهای سیاسی و اجتماعی ، حفظ جایگاهش در آرایش نخبگان نظام را بر وظیفه ایمانی و انقلابی ترجیح می دهد . لذا بالحاظ کردن این مسئله در هنگام تصمیم گیری ، معمولا از اتخاذ مواضع صریح و مرزبندی های روشن می پرهیزد . شخصیت منعطف فراجناحی هاشمی وی را قادر می سازد تا به اقتضای شرائط سیاسی کشور تغییر روش داده و در صورت لزوم حتی با جریانی که چندی پیش سنگین ترین عملیات تخریب را علیه وی به اجرا گذاشته بود ، برای تحقق یک هدف واحد و شکست جریان رقیب موتلف شود.
هاشمی علی الخصوص در مواقع بروز بحران های سیاسی تاکتیک سکوت ، عدم موضع گیری شفاف ، اظهارنظرهای مبهم و چندپهلو و قرار گرفتن در سایه را دنبال می کند و به انتظار روشن شدن فضا می نشیند تا بدین ترتیب هم مانع سوختن کارت های برنده اش گرددوهم بتواند حرکت های بعدی خود را متناسب با آرایش جدید قدرت طراحی نماید . در فرآیند فتنه پس از انتخابات 88 نیز شاهد همین تاکتیک توسط سیاستمدار مصلحت اندیش بودیم .
عملکرد هاشمی !!
عملکرد هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از برجسته ترین سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران در فرآیند قبل و پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 مورد بررسی قرار گرفته و دلائل رفتارها ومواضع خاص وی واکاوی و ریشه یابی گردد.مطالعات انجام شده ،این فرضیه ابتدائی را در ذهن تقویت کرد که جهت گیری های سیاسی هاشمی معلول رویکرد عملگرای وی به عرصه سیاست می باشد.
در واقع اقتضائات عمل گرائی ، هاشمی را وامی دارد تا همواره در اتخاذ مواضعش حساب هزینه و فائده را سرلوحه کار قرار داده و منفعت طلبانه و مصلحت اندیشانه تصمیم سازی نماید .
بدون تردید چنین رویکرد در یک بستر سیاسی سکولار و غیر ارزشمدار نه تنها مذموم نیست ،بلکه کاملا طبیعی و عقلائی به حساب می آید . اما در بستر جامعه اسلامی که می بایست الگوی سیاستمداری نبوی و علوی سایه گستر باشد و تکلیف محوری جایگزین مصلحت اندیشی گردد ، طبعا عمل گرائی مشروعیت خود را از دست خواهد داد .
هاشمی انقلاب ، بمان !!
بدون شک آقای هاشمی رفسنجانی یکی از اثر گذارترین رجال جمهوری اسلامی ایران است در قبل و پس از پیروزی انقلاب بوده و خدمات بسیار ارزنده ای را برای این نظام مقدس انجام داده است . اما بیش از آنکه انقلاب مدیون هاشمی باشد ، هاشمی و امثال او مدیون و مرهون برکات انقلاب اند .
وی جزء معدود افراد باقیمانده از نسل اول انقلابیونی است که دوشادوش هم با طلایه داری خمینی کبیر ، نهال شجره طیبه حکومت اسلامی را غرس کرده و در هجوم خردکننده ترین طوفان ها به حراست جانانه از آن برخاسته اند .انقلاب ما ذخائری همچون هاشمی را آسان و ارزان به کف نیاورده که بخواهد آسان از کف بدهد .اما هاشمی و همه نخبگان و صاحب منصبان نظام باید همواره به یاد داشته باشند که تاریخ پرفراز و نشیب اسلام روایت گر سرگذشت مردان بزرگ بسیاری است که در بزنگاه حادثه ها و بحران مرتکب اشتباهات بزرگ گردیدند و خیلی زود از اوج عزت به حضیض ذلت در آمدند.
نخبگانی چون آقای هاشمی به اقتضای جایگاه و نفوذ کلامشان مسئولیت سنگین تری در قبال اسلام و انقلاب برعهده دارند که برای انجام آن ، گاه لازم است مصالح شخصی را قربانی نموده و چشم برخواهش ها و نفسانیات ببندند. اما ابتلا به بی بصیرتی و ناتوانی از تحلیل درست شرائط همواره می تواند زمینه ساز سقوطی جبران ناپذیر باشد.
غره مشو که مرکب مردان مرد را
در سنگلاخ بادیه پی ها بریده اند ...
والعاقبه للمتقین
کمیته حقوقی موسوی در
چنگال منافقین
وحید طلائی عضو کمیته حقوقی و از فعالین کمیته آسیب دیدگان ستاد میر حسین موسوی می باشد ، وی ارتباطات وسیعی با سرپل گروهک نفاق داشته است .
ارتباط گیری اولیه منافقین با وحید طلائی از طریق دختر عمه اش بوده است که هم اکنون در پادگان منافقین می باشد .
وحید طلائی در ستاد موسوی فعال بوده است و با توجه به دسترسی هایش به اطلاعات ستاد ، در انتقال اطلاعات به منافقین و القاء مطالب آنان به اعضای ستاد جزو افراد موثر و تأثیر گذار بوده است .
وحید طلائی در جذب افراد متعدد در حوزه های مختلف و ارائه اطلاعات داخلی و انتقال آن به سر پل نفاق فعال بوده و مبالغ زیادی را برای کمک به خانواده آسیب دیدگان از منافقین دریافت کرده است .
مسئول کمیته حقوقی ستاد مرکزی موسوی یکی از محمل های اصلی منافقین برای تأثیر گذاری بر روی موسوی و جمع آوری اطلاعات از ستادها و بعد از انتخابات ، از دستگیر شدگان و زندانیان بوده است .
وحیــد طــلائــی
عروج ملکوتی رزمنده سرافراز هشت سال دفاع مقدس دلداده اهل بیت مرحوم مغفور زنده یاد حسین برکندیاری در واپسین ساعات پنج شنبه گذشته به اطلاع همگان رسید و باعث ناراحتی همه دوستداران و بخصوص اعضاء مجتمع وحسینیه حضرت رقیه گردید.
به همین مناسبت مراسم بزرگداشتی در منزل مرحوم واقع در شهرک شهید رجائی حر 28 اروند 29 شهید بخشی 7 از امشب بمدت دو شب ساعت 20 برگزار می گردد لذا خواهشمند است با حضور خویش تسلای خاطر بازماندگان را فراهم آورید.
حمایت غرب از اصلاح طلبان یک ظرفیت است !!
دیدگاه های آمریکا برای کسانی که در داخل کشور رسما اپوزیسیون نظام محسوب می شوند مهم است و آمریکا نیز این را به خوبی می داند ، اما نمی تواند با تک تک این افراد ارتباط پنهانی داشته باشد و به آنها خط بدهد و بگوید که امروز با اصلاح طلبان همسو باشند . بنابراین برای ایجاد ائتلاف و همسوئی و همکرائی بین اپوزیسیون سنتی و اصلاح طلبانی که امروز اپوزیسیون نوین ولی درون حاکمیت اند موضعگیری آشکار لازم است . این حمایت آشکار پیغامی برای همه جریان های همسوی آمریکاست که "هرکسی حرف ما را بزند از او حمایت خواهیم کرد "
عبدالکریم سروش در نامه ای که به مقام معظم رهبری نوشته ، از 20 سال پیش دنبال این قضیه بوده است . وی در این نامه آورده : "بالاخره 20 سال جهاد فرهنگی نتیجه داد و ما به زودی مرگ استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت."
اینها از 20 سال پیش مباحثی را در راستای اهداف غرب شروع کردند . نظریاتی مانند جامعه باز پــوپــر ،دهکـــده جهـــانی ،پــارادایـم پـایـان تـاریخ فــوکــویــامـا ،مـوج سـوم تـافلــر و هــانتینگتــون که همه اینها بحثشان این است که پایان تاریخ ، ختم به بهشت موعود و لیبرال دموکراسی و دنیای سکولار می شود . همانگونه که آقای خـاتـمی در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 80 صریحا اعلام می کند «گـریـزی از سکـولاریسـم نیست »
این اقدامات ، قبل از 20 سال پیش و از زمان امام ( ره ) شروع شد . امثال آقای موسوی خوئینی ها ، حجاریان و... که در سال 76 سردمدار اصلاحات شدند، در دفتر مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری دوره آقای رفسنجانی مباحث عملیاتی آن را دنبال کردند . مانیفست این افراد موج سوم هانتینگتون بود که اصلاح طلبان را برای براندازی مخاطب قرار می دهد.
دفتر مطالعات استراتژیک رسما توصیه می کند که این کتاب را به صورت محدود ترجمه و منتشر کنند و بین لیدرها و جریان خودشان توزیع کنند . آنها اعتراف می کنند که حمایت های غرب 20 سال است که آغاز شده است ، زمانی که سخنگوی کاخ سفید می گوید : " ما باید حمایتمان از اصلاح طلبان ایران را آشکار کنیم "
همچنین در جلسات حزب مشارکت و مجاهدین صریحا تأکید می شود که حمایت غرب از اصلاح طلبان یک ظرفیت است .
اینها روی حمایت غربی ها از خودشان به عنوان یک ظرفیت حساب باز کرده اند و زاویه ادبیات آنها با خط امام (ره) کاملا مشخص است . همانگونه که امثال گنجی و کدیور گفتند و همانگونه که فکر می کردند طی هشت سال کار تمام است و هر آنچه در دلشان بود و با اصول خط امام ( ره ) در تضاد کامل بود را بیرون ریختند .
معنای تمام این حرف ها یک کلمه بیشتر نیست و آن « خیــــــــانـت » است .
ــ محمد رضا نوربخش
عضو شورای سردبیری سایت جمهوریت :
سایت جمهوریت به خبرسازی و انتشار شایعات تحت عنوان اخبار شنیده از منابع آگاه روی آورد که بخشی از این شایعات توسط مهــــدی هــــاشــــمی !!!!...و بخش دیگری از آن توسط آقای کرمی که مدعی بود آنها را از دوستانش درنهادهای حکومتی می گیرد در اختیار ما قرار می گرفت .
ــ محمد رضا علیزمانی
عضو گروهک انجمن پادشاهی :
بمب گذاری و عملیات تروریستی که کشته های زیادی از مردم و مسئولین به جای بگذارد از جمله اقداماتی بود که قرار بود به همراهی و کمک نیروهای امریکائی انجام شود .
ــ محمد علی ابطحی
عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز :
اصلاح طلبان پس از شکست در سه انتخابات برای به نوعی محدود کردن مقام معظم رهبری و اعتقادات مردم حرکت کردند .تقلب یک اسم رمز آشوب بود . موضوع تقلب در ایران دروغ بود و در واقع تقلب موضعی بود تا آشوب ها شکل بگیرد.