مجتمع وحسینیه حضرت رقیه خاتون(س)

مشهدمقدس-شهرک شهید رجایی

مجتمع وحسینیه حضرت رقیه خاتون(س)

مشهدمقدس-شهرک شهید رجایی

صلوات و رزق آسمانی


صلوات عامل رفع تنگدستی

در حکایات الصالحین  آورده اند که فقیری محتاج و صاحب عیال به طلب کفافی از خانه بیرون آمد . نمی دانست که به کجا رود ناگاه گذارش به مجلس واعظی افتاد که حاضران را به فرستادن صلوات ترغیب می نمود.آن فقیر در آنجا ایستاد و شنید که واعظ می گوید : که در فرستادن صلوات تقصیر و کوتاهی نکنید که اگر توانگر برآن سرور صلوات بفرستد در مالش برکت می رسد و اگر فقیر صلوات بفرستد حق تعالی رزقش را از آسمان نازل می کند.

آن فقیر از آن مجلس بیرون رفت و به فرستادن صلوات مشغول شد و بعد از سه روز به ویرانه ای می گذشت پایش به سنگی اصابت کرد و آن سنگ کنده شد و کوزه ای پر از زر و زیور در زیر سنگ ظاهر گردید. آن مرد گفت که وعده روزی من از آسمان است و روزی زمین را نمی خواهم و همان سنگ را به جای خود گذاشت و به خانه آمد و صورت حال را با زن خود گفت .

آن مرد،همسایه ای داشت یهودی ، از قضا در آن وقت یهودی بر بام خانه خود بود و حکایت مرد رابازنش شنید و فی الحال از بام به زیر آمد و به ویرانه رفت وآن کوزه را برداشت و به خانه آمد و چون سر آن را گشود دید که کوزه پر از مار و عقرب است. با کسان خود گفت که این همسایه ما مسلمان و دشمن ماست وقتی که در بام بودم فهمید و آن سخن را برای این گفت که در طمع افتم و آن کوزه را به خانه آورم و از آن ضرری به من برسد.پس بهتر است که کوزه را به بام ببرم از راه روزنه در خانه او ریزم تا آنکه ضرری را که برای من می خواست به خودش برگردد.

پس به بام آمد در وقتی که زن آن فقیر به شوهر خود می گفت که روا باشد که تو کوزه را پر از زر بیابی و آن را بگذاری و ما در فقر و تنگدستی باشیم ؟ و آن مرد گفت : که من امیدوارم روزی ما از آسمان نازل شود .ناگاه یهودی کوزه را گشود و سرنگون ساخت و آن مرد آوازی شنید و سر بالا کرد دید که از روزنه خانه او زر فرو می ریزد و آن زرها را برچید و صلوات می فرستاد . چون یهودی دید که از کوزه زر می ریزد و آن زرها را برمی چید آن کوزه را باز گرفته در آن مکان دید که همان مار و عقرب است .باقی را نیز در خانه درویش فرو ریخت و همه زر سرخ بود.

آن یهودی دانست که این سری است از اسرار غیبی که به ظهور می رسد به خاطرش گذشت که این همان حکم آب نیل را دارد که در زمان حضرت موسی «علیه السلام» در نظر قبطی خون می نمود و در نظر سبطی آب بود و فی الحال این درویش را به بام طلبیده به دست او مسلمان شد و از برکت صلوات برآن حضرت مسلمان را دولت غنا و یهودی را سعادت اسلام روزی شد .

ذکر اسرار آمیز صلوات ص21

نظرات 1 + ارسال نظر
یک سرباز شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:27 http://marefatedel.blogfa.com

سلام دوست عزیز
خدا قوت
وبلاگ زیبا و مفیدی داری
وبلاگت از معدود وبلاگ هاییه که خیلی زیباست و هرکسی رو جذب می کنه
اگه مایل به تبادل لینک هستید لطفا منو لینک کنید، برام پیغام بزارید تا با کمال میل شما رو لینک کنم
یا حق
علی یارت
http://marefatedel.blogfa.com/

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد