مجتمع وحسینیه حضرت رقیه خاتون(س)

مشهدمقدس-شهرک شهید رجایی

مجتمع وحسینیه حضرت رقیه خاتون(س)

مشهدمقدس-شهرک شهید رجایی

به دنبال تکامل باشید


غیر از معصومین(ع) کسی نمی تواند بگوید:"همه چیز را می دانم، یا می بیبنم."و نمی تواند بگوید:"هیچ چیز را نمی دانم و همه جا تاریکم."بلکه هر عامل عادی، چیزهایی را می داند و باید حرکت کند و توقف ننماید، بلکه از معلومات خود، مجهولات را استخراج نماید تا آنجا که بتواند و چیزهایی را که نمی داند ، باید احتیاط و توقف و تفحص نماید تا به ندامت غیر مستدرک مبتلا نشود.


آیت الله بهجت رضوان الله

راه لذت بردن از نماز


احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز.

آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود، این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند و معصیت، روح را مکدر می کند و نورانیت دل را می برد؛ و  در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجهش با غیر خدا مشغول نشود؛ و اگر به طور غیر اختیاری توجهش به جایی منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.


آیت الله بهجت رضوان الله

سلام برعشق

وقتی از در وارد شدم شور واشتیاقی باور نکردنی را دیدم همه دست در دست هم داده اند برای بازسازی انگار مراسم هیئت برگزار شده با همان عشقی که در عزای ائمه اطهار"ع" بر سر وسینه میزدند الان تیشه بر در و دیوار می زدند وقتی نگاهشان میکردم افسوس خوردم با خودم گفتم خدایا من کجا و اینا کجا چه خلوص وعشقی دارند روز جمعه و تعطیلی را از کنار خانواده و.... گذشته اند و آمده اند اینجا...

بچه های جبهه و جنگ هم همین طوری بودند سرما وگرما، گرسنگی و سیری، آسایش و آرامش، مسئول و غیر مسئول و... برایشان فرقی نداشت فقط یک هدف داشتن....

راستی بچه ها توی اون لحظه ها به فکرم رسید مراسم هفتگی هیئت چی میشه کجا برگزار میشه توی این حال و هوا یک سری زدم به گذشته اون وقتی که هیئت از این خونه به خونه ، از این کوچه به اون کوچه از این دهه به اون دهه برگزار می شد یادش بخیر....

یادمه بچه ها دور هم جمع شدن گفتن الان وقتشه یه فضا برا هیئت بخریم گفتیم با کدون پول گفتن خدا میرسونه...

چیزی نگذشت گفتن یه جا دیدیم واسه هیئت میخواهیم بخریم ....

اولین قدم برداشته شد خریداری شد اولین باری که وارد اونجا شدم یه حیاط با صفا دو تا اطاق قدیمی با سقف چوبی و یه اطاق هفت هشت سال ساخت...

فضای قشنگ و دلنشینی بود اسمشو گذاشتن حسینیه حضرت رقیه خاتون"سلام الله علیها" بوی رقیه"س" رو میشد حس کرد انگاری نظر کرده بودند بر این جمع هیئتی تا صاحب یه حرم کوچیک توی این محله باشند راستشو بخواین اصلا باورم نمیشد بتونیم یه جای بخریم و اونجا هر هفته هر دهه و... مراسم بگیریم اوائل خیلی خوشحال بودیم که راحت شدیم همه بچه ها شور و حال عجیبی داشتند خدا را شکر میکردن اولین مراسمی که برگزار شد یادش بخیر...

باید یاد کنیم از اونایی که از روزهای اول بودن و الان به هر دلیلی در جمع ما نیستن اونایی که به لقاءالله پیوستن انشاءالله بی بی رقیه شفیعشون باشه و اونایی که در قید حیاتن خدا حافظ و نگهدارشون باشه....

روزها و ماهه ها و سال ها گذشت هر روز بخاطر استقبال بیش از حد عاشقان ائمه "ع" و کم بودن فضای از صحن حیاط کم میشد و به فضای داخل اضافه میشد....


و امروز...




وقف


حاج قاسم سلیمانی نیمی از اموال خود را وقف کرد

http://s3.picofile.com/file/7729085050/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg
 
در اقدامی شایسته سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی در پایان مراسم روضه خوانی حضرت زهرا(س) با حضور نماینده سازمان اوقاف و امور خیریه نیمی از دارایی خود را در شهر کرمان وقف نمود
 فرمانده سپاه قدس پنجاه درصد از کل اموال خود را شامل ۵ قطعه ملک در خیابان شهید رجایی کرمان را با هدف گسترش سیره و فرهنگ حضرت زهرا(س) وقف نمود.

این امر به رغم مخالفت حاج قاسم سلیمانی توسط یکی از دوستان ایشان رسانه ای شد.

http://s2.picofile.com/file/7729085478/%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C1.jpeg

مسئول دفتر

 بی اعتنائی و بی توجهی به برادران دینی

اسحاق بن عمار که یکی از شیعیان سرشناس و رجال حدیث عصر امام صادق (علیه السلام ) بود هنگامی که اعتبار و ثروتش زیاد شد به خاطر آنکه هر روز فقرای شیعه مزاحمش نشوند و ملاقاتش برای هر کس به آسانی صورت نگیرد مستخدمی را برای دربانی خانه اش تعیین نمود تا هرکسی را صلاح دید بپذیرد و از درد سر دیگر مراجعین آسوده خاطر باشد.

او در همان سال توفیق زیارت خانه خدا نصیبش گردید و در خلال مراسم حج به دیدار امام صادق (علیه السلام) شتافت  ومودبانه جلو رفت و عرض ارادت  و سلام کرد ولی برخلاف همیشه امام از وی رو گردانید و با قیافه ای گرفته و درهم سلام او را پاسخ داد .این برخورد برای اسحاق غیر منتظره بود او سخت ناراحت شد و به دست وپای امام افتاد و عرض کرد : چه باعث شده که حال شما نسبت به من این گونه تغییر نموده مگر چه خطائی از من سر زده است ؟

امام فرمود : چون وضع رفتار تو نسبت به مؤمنان عوض شده است .اسحاق بلادرنگ از این سخن به گماردن دربان و دربند خانه اش منتقل شد و عرض کرد : قربانت گردم من قصدم از این کار بد رفتاری با مؤمنان نبود من ترسیدم دچار آفت شهرت طلبی و خود خواهی شوم که مستخدمی را مأمور در خانه ام نمودم.

امام فرمود : ای اسحاق مگر نمی دانی وقتی دو نفر از شیعیان ما به ملاقات یکدیگر نائل شده دست در دست هم نهند خداوند در میان دست آنها صد واحد رحمت قرار می دهد که نود و نه واحد آن از آن کسی خواهد بود که رفیقش را بیشتر دوست داشته باشد. وقتی با هم معانقه و دست برگردن شوند رحمت حق آنان را فرا گیرد و چون مدتی را باهم نشینند و نسبت به بکدیگر مهر ورزند به آنها گفته شود دانسته باشید که خداوند شما را بخشید و چون با هم به سخن پردازند فرشتگان مراقب به یکدیگر گویند از آنها دور شویم شاید با هم رازی در میان نهند و خدا نخواهد ما براسرار آنها واقف شویم.

 

ثواب الاعمال ص۱۷۶

تعریف حکمت از زبان اهل بیت (علیهم السلام )



حکمت : 

گفتار و کرداری است که بر وفق حق و حقیقت باشد .به قول مرحوم طبرسی (رضوان الله تعالی علیه) آنچه که تو را بر امر حق که باطلی در آن نباشد واقف سازد. 

این کلمه بیست بار در قرآن کریم تکرار شده ٬ اکثر موارد آن توأم با کتاب است . 

سلیمان بن خالد می گوید : از امام صادق (علیه السلام ) پرسیدم مراد از حکمت در آیه ۲۶۹سوره بقره چیست ؟ حضرت فرمود : شناخت اصول دین وتفقه (دانش ژرف ) دراحکام شریعت می باشد که چون یکی از شما فقیه بود وی حکیم است .((بحار الانوار ))  

امام باقر (علیه السلام )

اگر کسی چهل روز ایمانش را به خداوند متعال خالص گرداند خداوند متعال  مهر دنیا را از دل او بیرون کند و بینشی به وی عطا کند که درد و درمان خویش را بشناسد و حکمت را در دلش جای دهد و زبانش را به حکمت جاری سازد  .((بحار الانوار )) 

امام کاظم ( علیه السلام )

ستارگان را هر کسی می بیند ولی همه کس بدآنها راهیاب نگردد و درس حکمت را هرکسی بخواند ولی همه کس راه خویش را بوسیله آن نیابد جز آنها که به آن عمل کنند ( و زندگی خویش را بر پایه حکمت بنا نهند .) (( بحارالانوار)) 

امیرالمومنین (علیه السلام )

آغاز حکمت ترک لذت ها و فرجام آن دل کندن و نفرت از فانی شدنی هاست و فرمودند : حکمت آنگاه به ثمر رسد که با زهد و بی رغبتی به دنیا توأم باشد. ((بحارالانوار)) 

و از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده که فرمودند : 

در حکمت آل داود آمده : بر خردمند است که به زمان خویش آگاه بوده و به وظائف خود روی آورد و زبانش را در اختیار داشته باشد. 

 معارف و معاریف ج۴/۶۰۶

  

حکمت لقمان از زبان امام صادق(ع)

حکمت حضرت لقمان (علیه السلام) 

امام صادق (علیه السلام) فرمودند :  

 

بخدا قسم حکمت را به لقمان به خاطر حسب و نسب و مال و فرزندان ویا درشتی جسم و زیبائی رخسار ندادند. ولکن او مردی بود که در برابر امر خدا سخت نیرومندی به خرج می داد و به خاطر خدا از آنچه  خدا راضی نبود دوری می کرد و مردی ساکت و فقیر احوال بود ونظری عمیق و فکری طولانی و دیدی تیز بین  داشت . همواره می خواست تا از عبرت ها غنی باشد و هرگز در روز  نخوابید و هرگز کسی او را در حال بول و یا غائط ویا غسل ندید بس که در خود پوشی مراقبت داشت و نظرش بلند و عمیق بود و مواظب حرکات و سکنات خویش بود . هرگز از دیدن  یا شنیدن چیزی نخندید چون می ترسید گناه باشد و هرگز خشمگین نشد و با کسی مزاح نکرد و چون چیزی از منافع دنیا عایدش می شد اظهار شادمانی نمی کرد و اگر از دست می داد اظهار اندوه نمی نمود.

زنانی بسیار گرفت و خداوند متعال فرزندانی بسیار به او مرحمت نمود و لیکن بیشتر آن فرزندان را از دست داد و بر مرگ احدی از آنان نگریست.

لقمان هرگز از دو نفر که نزاع یا کتک کاری داشتند نگذشت مگر وقتی که دوستدار یکدیگر شدند و هرگز سخن نیکو از احدی نشنید مگر آنکه تفسیرش را پرسید و سوال کرد که این سخن را از که شنیده ای؟

لقمان بسیار با فقهاء وعلماء وحکماء نشست و برخواست می کرد و به دیدن قاضیان و پادشاهان و صاحبان منصب می رفت .قاضیان را تسلیت می گفت و برایشان نوحه سرائی می کرد که خداوند به چنین کاری مبتلایشان کرده ! و برای سلاطین وملوک اظهار دلسوزی و ترحم می نمود که چگونه به ملک و سلطنت دل بسته اند و از خداوند متعالبی خبر شده اند.

لقمان بسیار عبرت می گرفت و طریق غلبه  برهوای نفس را از دیگران می پرسید و یاد می گرفت و با آن طریقه همواره با هوای نفس در جنگ بود .

و از شیاطین اهتراز می جست  وقلب خود را با فکر و نفس خویش را با عبرت مداوا می کرد .هرگز سفر نمی کرد مگر به جائیکه برایش اهمیت داشته باشد.

به این جهات بود که خداوند حکمت اش داد و عصمت اش ارزانی داشت .

خداوند متعال دستور دادبه طوائفی از فرشتگان که در نیمه روزی که مردم به خواب قیلوله  رفته بودند لقمان را ندا دهند به طوری که صدای ایشان را بشنود ولی انها را نبیند که ای لقمان ! آیا می خواهی خداوند خلیفه خود در زمین قرار بدهد و تورا فرمانروای مردم نماید؟

لقمان گفت:اگر خداوند بر این شغل فرمانم دهد که سمعا وطاعتا چون اگر فرمانم دهد و این کار را از من خواسته باشد ، خودش یاریم می کند و راه نجاتم را می آموزد و از خطا نگهم می دارد ولی اگر مرا مخیر کند من عافیت را اختیار می کنم.

ملائک گفتند : ای لقمان چرا ؟  

گفت : برای اینکه داوری بین مردم از دشوارترین موقعیتها برای حفظ عصمت است وفتنه و آزمایشش از هر جای دیگر سخت تر و بیشتر است و ادمی بیچاره می ماند و کسی کمکش نمی کند .ظلم از چهار سو احاطه اش می کند ، کارش به یکی از دو احتمال می انجامد یا این است که در داوری اش رأی و نظریه اش مطابق حق واقع می شود که در این صورت جا دارد که سالم باشد و احتمال آن هست و یا این است که راه را عوضی می رود که در این صورت راه بهشت را عوضی می رود و هلاکتش قطعی است و اگر آدمی در دنیا ذلیل و ضعیف باشد آسان تر است تا اینکه در دنیا رئیس و ابرومند باشد ولی در آخرت ذلیل و ضعیف باشد .

از سوی دیگر کسی که دنیا را بر آخرت ترجیح می دهد هم در دنیا خاسر و زیان کار است و هم در اخرت ، چون دنیایش تمام می شود و به آخرت هم نمی رسد.

ملائک از حکمت او به شگفت آمدند! خدای رحمان نیز منطق او را نیکو دانست ؛ پس همینکه شب شد و در بستر خوابش آرمید ، خداوند حکمت را بر او نازل کرد به طوری که از فرق سر تا قدمش را پر نمود و او خود در خواب بود که خدا پرده و جامه ای از حکمت بر سراسر وجود او بپوشانید.لقمان از خواب بیدار شد در حالیکه قاضی ترین مردم زمانش بود و در بین مردم می آمد وبه حکمت سخن می گفت و حکمت خود را بین مردم منتشر می ساخت. 

سپس امام صادق (علیه السلام ) می فرمایند:

بعد از انکه فرمان خلافت و پیامبری به او داده شد و او نپذیرفت ، خدای عزوجل فرمود تا داود را به خلافت ندا دهند. داود پذیرفت بدون شرطی را که لقمان کرده بود .پس خداوند متعال خلافت در زمین را به او داد و چند مرتبه مبتلا به آزمایش شد و در هر دفعه پایش به طرف خطا لغزید و خداوند او را از خطا نگهداری و حفظ نمود.

لقمان بسیار به دیدن داود می رفت و او را اندرز می داد و مواعظ و حکمت ها و علوم بسیار در اختیارش می گذاشت و داود همواره به او می گفت : خوشا به حالت ای لقمان که حکمت به تو داده شده و به بلای خلافت هم گرفتار نگشتی .

آنگاه امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه(( و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم )) فرمودند : لقمان پسرش را وقتی اندرز می داد آنقدر کلماتش نافذ بود که فرزندش در نهایت درجه تأثیر قرار می گرفت. 

 

ترجمه تفسیر المیزان سوره لقمان

  

عوامل فقرز ا از زبان پیامبر اعظم (ص)

بیست عامل فقر زا از زبان پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله وسلم ): 

 

۱- ادرار کردن با بدن عریان  

 

۲- غذاخوردن درحال جنابت  

 

۳- نشستن دست ها برای غذا خوردن  

 

۴- اهانت به نعمت های الهی 

 

۵- سوزاندن پوست پیاز وسیر  

 

۶- نشستن بر درگاه خانه  

  

 ۷- جارو کردن خانه درشب 

 

۸- جارو کردن خانه با پارچه  

 

۹- شستن اعضای بدن در بیت الخلاء (توالت ) 

 

۱۰- خشک کردن اعضای بدن با دامن لباس و آستین 

 

۱۱- بی شستشو رها کردن ظرف غذا  

 

۱۲- قرار ندادن سرپوش روی ظرف آب 

 

۱۳-بودن تارهای عنکبوت در خانه  

 

۱۴- سبک شمردن نماز  

 

۱۵- شتاب برای خروج از مسجد 

 

۱۶- صبح زود به بازار رفتن وشب از آن برگشتن 

 

۱۷- خرید نان از فقیران  

 

۱۸- لعنت کردن بر فرزندان  

 

۱۹- دروغ گفتن  

 

۲۰- دوختن لباسی که در تن است  

 بحارالانوار ج۷۳ ص ۳۱۵ 

 

همچنین در حدیثی از امیرالمومنین (علیه السلام ) ماندن خاک روبه به در خانه ٬ زنا٬خوابیدن میان نماز مغرب و عشاء٬ خوابیدن بین الطلوعین ٬ گوش دادن به موسیقی ٬ عادت کردن به دروغ گوئی و بول کردن در حمام از مواردی است که در ایجاد فقر موثر است . وسائل الشیعه ج۱۵ ص ۳۴۷

اسلام و خشونت!

اسلام و خشونت !!


اسلام در عین حال که دارای قوانین مربوط به فروع دین همچون نماز ، خمس ، زکات و قوانین مربوط به کسب وکار ، ازدواج و قوانین جزائی است ، درباره خشونت و پرخاشگری نیز نظر دارد.

نگرش دینی در خصوص خشونت این است که (خشونت ذاتا نه ارزش و نه ضد ارزش است .نه مطلقا رواست و نه کاملا ناروا، بلکه دارای ارزشی نسبی است ) و تابع شرائط و مقتضیات می باشد. خشونت مجاز ، در اسلام خشونتی است که در جهت سعادت و کمال فرد یا جامعه بشری قرار دارد. خشونت جائز برای گشودن راه کمال و زدودن موانع آن مورد تأیید اسلام است.

خشونت باید مطابق عدالت باشد واز مرز های آن تجاوز نکند.این رویکرد ، واقع  بینانه و خرد پذیر است و عقل و فطرت هر انسان و نخبگان جامعه برآن صحه می گذارد.

اسلام دین خشونت گرا نیست ، بلکه آیین رحمت و مهر است وغضب و قهر جنبه تطلفی و فرعی دارد و صرفا با هدف سازندگی و نیل به سعادت نوع انسان وضع شده است .به عبارت دیگر اعمال خشونت که نوعا در مجازات ها مشاهده می شود امری ثانوی است و به قول فیلسوفان (مطلوب بالعرض ) می باشد ، تا بتواند حالت بازدارندگی ازجرم و تنبه مجرمان را در برداشته باشد.

از دیگر مصادیق بی التفاتی به خشونت در دین اسلام ، می توان به سیره نظامی رسول گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) اشاره کرد .آن حضرت هیچ گاه آغازگر جنگ نبود و هرگز از رعایت اخلاق کریمه در جنگ ها فاصله نمی گرفت.

نمونه های زیر نشان دهنده سیره و اخلاق آن حضرت در جنگ هاست :

-         1.بخشش و بازگرداندن اسراء و اموال آنان درجنگ حنین

-         2.اعلام رحمت ،عفو و آزادی عمومی دشمنان پس از فتح مکه

-         3مخالفت با مسموم کردن یا بستن آب به روی یهودیان در محاصره قلعه خیبر

-      4.جلوگیری از مثله کردن کشته های دشمنان

-      5.   نهی از کشتن زنان ، کودکان و پیران

-         6.پیشگیری از آتش زدن مزارع و باغستان ها



ملاحظات :


1-زدن دیگران بدون حکم شرعی ممنوع است


-    کتک زدن دیگران امری است خلاف شأن انسان و ممنوع ؛ مگر به علت مصلحتی که شارع مقدس اجازه داده باشد .هر فردی باید خیلی مواظب باشد که از قدرت خود سوء استفاده نکند و بدون مجوز شرعی و قانونی دست روی کسی بلند نکند.انسان باید برغضب خود غلبه کند واختیار خود را از دست ندهد وبه مردم تعدی و تعرض نکند. در کلام معصوم ، برهنه کردن پشت یک مسلمان ( کنایه از آماده کردن او برای تنبیه و شلاق ) سبب بغض خداوند و دشمنی خدا با فاعل این کار عنوان شده است ، پس حتی اگر کسی را نزنیم و فقط زمینه ضرب و جرح او را فراهم کنیم ، مورد نفرت و خشم خدا قرار می گیریم و مبغوض حضرت حق می شویم.

-        

2- عواقب ضرب و جرح ناحق


-    - امام صادق (علیه السلام ) در حدیثی نقل می کنند که در نوشته ای از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) آمده است : گردنکش ترین مردم در برابر خداوند کسی است که غیر ضارب خود را بزند ... .

-    - امام رضا (علیه السلام) نقل می کنند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند : خدا لعنت کند کسی را ....که بزند آن کس را که او را نزده است.

-    - امام صادق (علیه اسلام) فرمودند: اگر کسی یک شلاق به کسی بزند ، خداوند یک شلاق از آتش بر او خواهد زد.

-    - امام صادق از پدرانش (علیهم السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم ) نقل کردند که آن حضرت فرمودند: هر کس به گونه یا صورت مسلمانی سیلی بزند ، خداوند روز قیامت استخوان های او را خرد و تکه تکه خواهد کرد و در حالی که غل و زنجیر به گردن دارد محشور و به جهنم وارد می شود ؛ مگر آنکه در دنیا توبه کند.

-         وسائل الشیعه شیخ حر عاملی ج19 ص 11 و12



3.ضرب و جرح  موجب دیه است

نکته مهمی که هر مسلمانی باید بداند این است که زدن مردم بدون حکم قضائی موجب دیه است و اگر کتک خورده در این دنیا نتواند حق خود را بگیرد ، در قیامت راه فرار نیست و خداوند خواهد گرفت.

امام خمینی (ره) برهمین اساس فتوائی دارند. ایشان در بخش دیه جنایات ، یکی از جنایت ها را سیلی زدن دانسته و بر اساس آنچه در روایت آمده مقدار دیه را بیان فرموده اند.(ترجمه تحریرالوسیله امام خمینی ج 2 ص 633)

بنابر این از نظر اسلام رعایت حق مردم مسئله ای مهم است و کسی که حقی از دیگران تضییع کند ، گناه بزرگی مرتکب شده است.

یگانه راه اصلاح این تجاوزگری و تضییع حقوق مردم این است که به هر طریقی که ممکن است رضایت صاحب حق را جلب کرده و توبه کند .اسلام در درجه اول زدن و مجروح کردن ناحق و بدون مجوز قانونی را ممنوع و حرام کرده است وچنانچه کسی دست به چنین کاری بزند باید تاوان آن را بدهد؛ یعنی باید آماده باشد تا براساس دستور خداوند، قانون قصاص درباره او اجرا شود و این حقی است که خدای حکیم برای کسی که هدف ضرب و جرح و جنایت واقع شده ، قرار داده است.

اقدام خودسرانه برخی ! با توسل به زور و ضرب و جرح ، اولا از نظر عقل و خرد نادرست است ؛ زیرا به هرج و مرج در جامعه منجر خواهد شد ؛ ثانیا از نظر دین مقدس اسلام که خواهان جامعه سالم ، اخلاقی و قانونی است ، محکوم است و مجازات قصاص دارد.


4-جواز تعزیر بر اساس قانون و به مقدار مجاز

اگر تعزیر بر اساس قانون شرع باشد نه تنها مجاز است ؛ بلکه پاداش هم دارد؛ زیرا اجرای فرمان الهی است ؛ولی نکته ای که در موارد مجاز هم ، ضارب باید دقت کند که در ادای وظیفه ، نه کوتاهی کند و نه زیاده روی.

 

5-ضرب و جرح در مقام دفاع

اسلام که دینی است عقلانی و خرد محور ، در عین حال که به شدت ضرب و جرح ناحق و بدون مجوز قانونی را محکوم و ممنوع کرده و برای آن ، مجازات تعیین کرده است ، ضرب وجرح در مقام دفاع از جان ، مال و ناموس را تأیید کرده و فرموده اگر کسی متعرض شما شد و خواست شما را بزند  یا مال شما را برباید یا متعرض ناموس شما شود ، حق دارید با توسل به زور بازو و بدون مراجعه به دادگاه و مراجع قانونی از خود دفاع کنید؛ البته به اندازه ای که متجاوز را از تجاوزش باز دارید ، نه بیشتر از آن و در قبال این ضرب و جرح مسئولیتی ندارید.

اسلام نه تنها ضرب و جرح را در مقام دفاع از جان و مال وناموس خود برای مسلمانان تجویز کرده ؛ بلکه برای دفاع از جان ، مال و ناموس دیگران نیز جائز شمرده است.(ترجمه تحریرالوسیله ج1 ص 551-559)

البته در موارد یاد شده فقط در صورتی اقدام به ضرب وجرح مجاز است که راهی جز آن نباشد ؛ یعنی اگر بتوان در مقام دفاع از راه های آسان تر و کم خطرتر وارد شد ، اقدام به ضرب و جرح هرگز مجاز و مشروع نیست و در صورتی که اقدام شود، ضمان آور است.